در یک ظهر جمعهی گرم تابستان، درست وسط فصل هندوانه، علی با دوازدههزار تومانی که همهی موجودیمان بود، رفت تا هندوانه بخرد.
وقتی برگشت یک چمدان دستش بود!
خوشحال بود، پرسید: فکر میکنی چند خریدمش؟
نمیدانستم چی باید بگم، ولی مطمئن بودم دیگر پولی نداریم.
خودش گفت: ۰۰۰/۱۰ تومان! خوبه نه؟ بعد بازش کرد و داخلش یک هندوانه بود!
اینو میگن بهینه سازی مصرف پول
راستس سلام،ببخشید یادم رفت
در ضمن با اجازه ی شما لینکتون کردم
بای بای