سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

ده کتاب تاثیرگذار

در وبلاگ «توکای مقدس» با یک بازی آشنا شدم که شما را هم به آن بازی دعوت می‌کنم، از این قرار که: ده کتاب «اثرگذار» روی زندگی‌تان را نام ببرید.  

 لیست من شامل کتاب‌های زیر است:

۱- شازده کوچولو: مثل هر کسی که این کتاب را خوانده و اثر گرفته است، من هم این کتاب اثرگذارترین کتابی است که خوانده‌ام. 

۲- پاپیون: تلاش بی‌وقفه و آزادی و آزادی و آزادی. نمی‌دانم چند نفر احساس من را نسبت به این کتاب دارند، چون دور و برم کسی را ندیدم که این کتاب را خوانده باشد. 

۳- مجموعه‌ی کارلوس کاستاندا و دون خوان (هر کتاب نام جداگانه‌ای دارد اما کل مجموعه ماجراهای واقع بین این دو شخصیت است) : آن سالی که خواندمش ۱۹ سالم بود. همه‌ی «بودم» را «نابود» کرد و هر چه برایم «نابوده» بود، «بود» کرد. 

۴- برف‌های کلیمانجارو: ارنست همینگوی، نویسنده‌ی محبوب من است، اما این کتابش که فیلم هم شده است، جمله‌ی طلایی‌ای برای من داشت که این روزها در کتاب‌های موفقیت و ... با این عبارت دیده می‌شود که اول ببین نردبانت را به کدام دیوار تکیه داده‌ای؟ بعد از آن بالا برو. در برف‌های کلیمانجارو مثالش پلنگی است که سر از قله‌ی کوهی درآورده و مرده است و می‌گویند: که او به اشتباه بوی طعمه را تشخیص داده و تا آنجا بالا رفته و همانجا مرده است. وقتی خواندمش مدام مسیری که می‌روم را بازبینی می‌کنم تا مطمئن شوم بوی طعمه هنوز در این مسیر می‌آید و آیا این همان‌چیزی است که من می‌خواستم؟ و درس دوم این که نویسنده نمی‌تواند از توی اتاق خوابش صحنه‌ی جنگ را بنویسند، باید برود و داخل ماجرا قرار بگیرد. و من دیدم که نه فقط نویسندگی، که هیچ کاری را نمی‌شود، بیرون گود ایستاد و توصیف و نتیجه‌گیری کرد.

۵- داستان بی‌پایان: میکائیل آلنده. خواندن این کتاب را به همه‌ پیشنهاد می‌کنم. به من یاد داد که هر چیزی یک جور دیگر هم ممکن است اما آن یک جور دیگر خودش داستان دیگری است. زندگی هر کسی داستانی است که  خودش می‌سازد و هیچ چیز از پیش‌تعیین‌شده‌ای ندارد، فقط بستگی به تخیل تو دارد. 

5 تای دیگر را وقت دیگری می‌نویسم. 

چون الان غم این که کتاب‌هایی که نام بردم از کتاب‌خانه‌ام کم شده است، دارد مرا می‌کشد. 

پاپیون و برف‌های کلیمانجارو و کاستاندا کتاب‌های قرضی بودند که برگرداندم. کاشکی کتاب‌های من را هم برمی‌گرداندند.

نظرات 3 + ارسال نظر
کوروش پارسا یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ب.ظ http://kaspian.blogsky.com

هر چی فکر کردم نتونستم کتابی رو پیدا کنم که رو من تاثیر آنچنانی گذاشته باشه بذار فکر کنم ...........................................................
...............................................
.....................................
............................
................
........
....
..
.

علی اشرفی سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://dokkan.blogsky.com


والله کتابی که روی من تاثیرگذاشته باشه رو یادم نمی‌آد.
ولی کتاب‌های زیادی بوده که من روی آنها تذثیر گذاشتم!

مثلثن وقتی خوندمشون کلی برای دیگران تبلیغ کردم
یا وقتی خوندمشون انداختم دور که کس دیگه‌ای نخونه
یا اونقدر یک کتاب رو حاشیه نویسی کردم که بشه یه کتاب دیگه
یا یک کتاب رو اونقدر خوب صفحه‌بندی کردم که خود مولف هم کف کنه
یا اونقدر چاپ کتاب رو طول دادم تا به نمایشگاه نرسه و ناشر زبون‌نفهمش حسابی ضرر کنه و دهنش سرویس بشه.

یا به کتاب‌نخون‌ها، قرضش دادی و جایش را تو کتابخانه خالی کردی!

یه هنرمند جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.akbari20.blogfa.com

سلام وبلاگ جالبی داری تبریک میگم. هر چند در انتخاب رنگ زمینه خیلی بد سلیقه بودی که اگه رنگ شاد میذاشتی ضرر نمی کردی.راجع به پاپیون هم تنها فیلمی هست که تا امروز بالای ۱۰۰ بار دیدمش .از خوندن کتابش بیشتر میتونی الهام بگیری.من از هر کتابی تاثیر مخصوص به خودشو میگیرم.بیشتر از ۱۰ تا بوده.اما ۱۰ تا نویسنده میگم که اکثر کتابهاشون تاثیر گذاره.۱-رندی گیج ۲-وین دایر ۳.رابینز ۴-دکتر هیل ۳-پل ژاگو ۴-اندرو متیوس ۵-جان گری ۶-دیل کارنگی ۷-اوشو ۸-باربرا دی آنجلیس ۹-هو گو ۱۰-ریچار بندلر...اگه دوست داشتی به وبلگ نقاشی منم سر بزن.بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد