سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

رضای تو ...

پدر با خود نجوا کرد: خدایا مزرعه‌ام تشنه و ترک خورده است، باران بفرست.

مادر زیر لب گفت: خدایا سقف خانه‌ام چکه می‌کند، خودت ما را از باد و باران حفظ کن.  

.

.

کودک اندیشید: باران ببارد چه بهتر، باران نبارد چه بهتر!

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ http://aloneivy.blogsky.com

دستم را بلند میکنم به چیدن سیب گونه هایت و من تبعید میشوم به جهنم تو اینجا بهشت دیگریست.....

zahra جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ق.ظ

besiar ziba

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد