لیوان آب را برداشت و خورد، یه قلپ، دو قلپ، سه قلپ، چقدر تشنه بود، چقدر خسته بود و تازه یادش آمد برای چه اینقدر خسته است. بعد دندانهای مصنوعیاش را درآورد، شبکلاهش را به سر گذاشت و چراغ را خاموش کرد. به چشمانش چشمبند زد و دراز کشید. یادش آمد، در را نبسته است. با چشمبند و چشمان بسته از تخت پایین آمد و کورمال کورمال در را پیدا کرد. اما در به چیزی گیرکرده بود و بسته نمیشد. به ناچار چشم بند را برداشت، و نگاه کرد به آن همه آرزو و خیالات که باقی مانده بودند و نمیگذاشتند، تا او آسوده بخوابد.
سلام به همه ی پنجره دوستان روشن ! امیدورام چونان همیشه ما را در بهتر شدن این صفحه ی رسانه ای یاری نمیایید و ما را از حضور گرمتان بی بهره نگذارید .
دوستان و همراهان عزیز ما ! تاکنون همیشه سعی بر این داشته ایم تا بتوانیم اندکی مفید بوده و مطالب خواندنی یی را برای شما تهیه نماییم . همیشه سعی نموده ایم تا آنجا که در توان داریم پیوند های وبلاگ قوی و مفید باشد بگونه ای که شما با حضور در این پنجره روشن بتوانید هر خواسته ای را بیابید . به تازگی چند پیوند در مورد عکس و موسیقی و سینما قرارداده ایم که فکر میکنیم دیدنش خالی از لطف نیست . از وب ترانه سرای خوبی چون کاکایی و داستان نویس عزیزی چون ناصر عزیزخانی و تمام کسانی که دیدنشان خالی از لطف و شناختشان خالی از برکت نیست . مطالبی خواندنی در وب هشتاد ادبیات ایران و دانوش . کتاب ایران حتی ماهان و فارس و خلاصه هر جا که مایلید . تا آنجا که شده تمام اتحادیه های مهم جهان را سعی کرده ایم در دسترس شما قرار دهیم . امید که بتوانیم رضایت شما را بدست بیاوریم .
ما را فراموش نکنید .
ما منتظر یاری شما هستیم .
به ما معرفی کنید و از ما بخواهید که برای شما بهترین مقالات را تهیه کنیم .
از ما بخواهید تا شما را در تهیه پایان نامه هایتان یاری دهیم .
از ما بخواهید تا باشیم .
عضو نویسندگان ما باشید تا با هم باشیم
ما منتظر حضور سبز و روشن تان هستیم .
برای ما دوستان جدید بیابید .
قربان شما ! همراهان دوستدارتان در پنجره روشن !
سلام خوب بود
با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز
من به خاطر اینکه شما نویسنده ی خوبی هستید از شما دعوت به نویسندگی در وبلاگم میکنم اگه خواستی به وبلاگم بیا و ایمیلتو بده تا شما رو نویسنده ی وبلاگم کنم .
با تشکر : رضا
سلام امان از رویاهای نیمه شب
من آپم
حضور شبزتان برق در چشمانم نور امید در دل دوباره سبز بودن چقدر قشنگ بود به امید روز سبز سبز سبز
سلام وبلاگ خوبی داری خوشحال میشم به من سر بزنی
گرچه خیلی دیر به دیر مطلب می نویسی اما باز هم سر می زنم
سلام سحر جان جدی خیلی تاثیرگذار و قشنگ بود...تبریک...
بابا! مگه شما اینترنت دار نشدید؟ پس کجایی؟
سلام
طرح خوبی بود، اما خوب پیاده نشده. "تشنگی" ، "خوردن آب" و "خستگی" چه حسی رو میخواد منتقل کنه؟ و جمله "تازه یادش آمد برای چه اینقدر خسته است" فقط ابهام رو بیشتر میکنه واسه خواننده ای که متوجه نمیشه "چرا خسته بوده؟". چند خط اول میتونست خیلی بهتر از این، "حس" رو منتقل کنه.
(یادآور میشم که این، نقد کارشناسانه نیست! فقط نظر شخصی منه)
واقعا جالب بود