سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

بازگشت

کلاف نخ دستم بود و می‌بستم. آدم جلوی تلویزیون ناخن‌هایش را می‌گرفت.

وقتی اومد تو از صورت برافروخته‌ش می‌شد فهمید خبری شده. پرسیدم: پس هابیل کو؟

قابیل گفت: کشتمش.

آدم خشکش زد.

کلاف از دستم افتاد و باز شد.

تازه  امروز با برگشتنمون به بهشت موافقت شده بود.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرداد پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:36 ق.ظ http://ul.blogfa.com

دلگیرم از سرزمینم. سرزمینی که در آن، دویدن سهم کسانیست که نمی رسند و رسیدن حق کسانیست که نمی دوند

مهرداد پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:20 ق.ظ http://ul.blogfa.com

سلام دوست عزیز، از شما دعوت می کنم در طرح تهیه مجموعه بهترین مطالب وبلاگ های فارسی زبان، شرکت داشته باشید. اگر تمایل به همکاری دارید، برای اطلاع از جزئیات بیشتر، لطفا به بلاگ من تشریف بیارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد