هر کسی از ظن خود شد یار من

ببه‌م جان ببینید من اشتباه می‌گم؟

این شعر حافظ که می‌گه «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» یعنی چی؟

یعنی این که کافران چون دیدند که نمی‌توانند قرآن را باور کنند و محمد را تایید کنند، پس گفتند: این قرآن افسانه است.

یا معنی شعر این است که: مردم چون نتوانستند به حقیقت هستی و آفرینش و خدا و از کجا آمده‌ام و آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم، پی ببرند، شروع کردند به افسانه‌بافی که: یکی بود یکی نبود یه روزی، روزگاری و ... قصه‌ی تورات و قصه‌ی قرآن و غیره را از خودشان درآوردند و گفتند: حقیقت این است. در حالی که اینها افسانه‌است و مردم نتوانسته‌اند حقیقت هستی را ببینند.

نظر حافظ را که نمی‌توانم بپرسم، ولی نظر شما را می‌پرسم؟