وقتی که بچه بودم در کوچهی ما دو همسایه بودند که هر دو در یک خانهی دو طبقه روی سر هم زندگی میکردند و دو سر از بینهایت بودند، شوهر پایینیه، نمازخون، شوهر بالاییه، عرقخور. شوهر پایینیه، ماهرمضونها میآمد و زنگ همسایهها را برای سحری میزد تا خواب نمانند.۱ شوهر بالاییه، زنگ همسایههایی که ازش سیم گرفته بودند را میزد تا تلویزیونشان را روشن کنند و فیلم ویدئویی جدیدی را که گرفته بود، با هم ببینند.۲ روزها زنهایشان در آشپزخانهی مشترک(!) ناهار میپختند و با هم میخوردند و بچههایشان با هم بازی میکردند. حتی یک بار وقتی دختر بالاییه مریض بود و هر دو تا شوهرها به دنبال یک لقمه نان بودند و در اصل خانهشان مرد نداشت، نصف شب آمدند دنبال بابام تا ببردشان بیمارستان. پایینیها هیچوقت از این که تو چرا «یالا» نمیگی میای غیرتی! نمیشدند و بالاییها هم از این که چرا زن و بچهی لخت من را که در حمام دچار گازگرفتگی شده بودند نجات دادی، غیرتی(!) نمیشدند. الان در ساختمان ما همسایههایی هستند۱ که آنقدرها هم با هم اختلاف فرهنگی ندارند، (لااقل از تعداد دیشهای ماهوارهی روی پشتبام که چنین برمیآید) اما حتی به هم سلام هم نمیکنند، فامیلی همدیگر را هم نمیدانند که وقتی مهمانی زنگ را اشتباه میزند، بتوانند راهنمایی کنند که زنگ کدام طبقه را بزند. در عوض سر این که چرا وقتی زن من با مردٍ شما حرف میزند به جای این که مرد شما جوابش را به خودم بدهد به زنم جواب میدهد و سر این که چرا بالکنتان را سقف زدهاید و اگر دزد۳ بیاید روی سقف بالکن۳ شما میتواند زن من را ببیند غیرتی(!) میشود. حتی سر این که لولهی فاضلاب گرفته است برای هم ۱۱۰ خبر میکنند. ۱- ما هم جزوشان هستیم. ۲- قدیمها کار متداولی بوده است. ۳- قدیم ها ویدئو غیرقانونی بود. ۴- اگر دزد زمانی بیاید که آنها خانه باشند، قاعدتا نمیایستد زن او را نگاه کند، فرار میکند. ۵- بالکن رو به حیاط خلوت طبقهی دوم که بین سه دیوار محصور است و ضلع چهارم مشرف به دیوار بدون پنجرهی یک ساختمان ۶ طبقه است. |