سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

سحر

گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است

اتاق تاریک و مایکل جکسون

سال ۶۴ وسط بمباران‌ها و خاموشی‌ها، حتی نور آتیش سیگار را هم تذکر می‌دادند که خاموش کنید. پرده‌ی اتاق من مخمل بود، بابا عمدا این پارچه را انتخاب کرده بود چون خیلی ضخیم بود و حتی نور گردسوز را هم از خودش عبور نمی‌داد و مواقع خاموشی ما در این اتاق جمع می‌شدیم و با آسودگی گردسوز روشن می‌کردیم. 

مایکل جکسون یک آهنگی دارد که توی قبرستان اجرا می‌شود و مرده‌ها از گور در می‌آیند، اسم آهنگش را بلد نیستم. این آهنگ با صدای قیـــــــــژ در شروع می‌شود و بعد صدای زوزه می‌آید و بعد صدای تق و تق کفش کسی موقع راه رفتن می‌آید، کلیپش که ترسناک است، اما آهنگش همین‌طوری ترسناک نیست.

پرده‌های اتاقم را کشیدم، دیگر هیچ نوری از بیرون اتاقم را روشن نمی‌کرد و اگر لامپ را هم خاموش می‌کردم، دیگر چشم، چشم را نمی‌دید.

ضبط را روی اول آهنگ مذکور تنظیم کردم و دکمه‌ی پاوز را زدم.

رفتم و داداشم را صدا کردم و گفتم: بیا توی اتاقم یک چیز جالب برات دارم.

وقتی آمد داخل در را بستم، چراغ را خاموش کردم و بعد ضبط را روشن کردم، بیچاره در به در دنبال در اتاق می‌گشت و داد می‌زد: چراغ را روشن کن، می‌خوام برم بیرون. طفلکی فقط هفت سالش بود، و این شیطنت ده سالگی من بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
ایده سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ق.ظ http://4me.blogsky.com

عجب شیطونی هستیا. اتفاقن اون آهنگشو شنیدم و خیلی دوستش دارم.

بابک.پ.25 چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ق.ظ http://bishehsar.blogsky.com

خداوند همه ی بندگانش را هدایت می کرد شما کجا بودید؟:)

محمد جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

خوب دختر حسابی
نگفتی خدایی نکرده شاید قلبش از کار بیفته.
اون وقت می گن پسرا خلاف می کنن!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد